آمریکا به این 6 دلیل اصرار دارد غنی سازی در ایران به صفر برسد

از دیدگاه ساختارهای منع اشاعۀ بین‌المللی، غنی‌سازی اورانیوم، نه صرفاً یک فرایند فنی، بلکه نماد یک گام تا ساخت سلاح اتمی تلقی می‌شود.

خبر را برای من بخوان

از دیدگاه ساختارهای منع اشاعۀ بین‌المللی، غنی‌سازی اورانیوم، نه صرفاً یک فرایند فنی، بلکه نماد یک گام تا ساخت سلاح اتمی تلقی می‌شود. طبق گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ایران با سانتریفیوژهای پیشرفته و ذخایر غنی‌شده ۶۰ درصدی، می‌تواند در بازه‌ای کمتر از یک ماه، مواد شکافت‌پذیر لازم برای چند سلاح را تولید کند.

روزنامه خراسان نوشت: اما نگرانی غرب، فقط ابعاد فنی ندارد. تداوم غنی‌سازی در ایران، به‌منزله انباشت دانشی بومی است که خاموشی سانتریفیوژها نیز آن را متوقف نمی‌کند. این توانمندی به‌راحتی دوباره قابل احیاست و بنابراین، برای آمریکا، هرگونه توافقی که به توقف موقت یا نمایشی بینجامد، کفایت نمی‌کند.

افزون بر این، درصد غنی‌سازی، واحدی کمی است که به آسانی در مذاکرات قابل سنجش، تبلیغ و معامله است، لذا برای سیاستمدار غربی، نمود عینی پیشرفت به حساب می‌آید.

انگیزه‌های پشت پردۀ اصرار بر غنی‌سازی صفر

تحلیل دقیق‌تر نشان می‌دهد که موضع آمریکا فقط حاصل دغدغه فنی هسته‌ای نیست، بلکه از شش منطق راهبردی پشتیبانی می‌شود:

مهار الگوسازی منطقه‌ای: تثبیت حق غنی‌سازی برای ایران هرچند در چارچوب محدود و تحت نظارت می‌تواند به یک الگوی مشروعیت‌یافته در منطقه تبدیل شود. در چنین حالتی، قدرت‌های منطقه‌ ای مانند عربستان، ترکیه، مصر و حتی امارات خواهند گفت: اگر ایران اجازه دارد، ما نیز باید داشته باشیم. این تقاضای زنجیره‌ای، نه‌تنها تعادل هسته‌ای خاورمیانه را به‌هم می‌زند، بلکه معماری پیمان منع اشاعه را با چالش مشروعیت مواجه می‌کند. نتیجۀ نهایی می‌تواند شکل‌گیری یک ناسیونالیسم هسته‌ای منطقه‌ای باشد که تهدیدی ساختاری برای نظم امنیتی مدنظر آمریکایی هاست.

حفظ برتری راهبردی اسرائیل: یکی از ستون‌های اصلی سیاست امنیت ملی اسرائیل، دکترین موسوم به برتری کیفی نظامی است؛ راهبردی که تضمین می‌کند اسرائیل همواره در مقایسه با همسایگان خود، از فناوری‌های نظامی و اطلاعاتی پیشرفته‌تری برخوردار باشد. این دکترین،در بعد هسته‌ای، به معنای انحصار کامل قدرت بازدارندگی در سطح منطقه است، انحصاری که تاکنون با سکوت راهبردی و حمایت آشکار واشنگتن حفظ شده است. از منظر تل‌آویو، حتی یک برنامۀ هسته‌ای غیرنظامی اما بومی‌شده در ایران، معادلات بازدارندگی را دچار اخلال می‌کند. دلیل اصلی آن، کوتاه شدن زمان گریز به سلاح است، یعنی بازۀ زمانی‌ای که در صورت تصمیم سیاسی، یک کشور می‌تواند از غنی‌سازی به ساخت سلاح برسد.

وجود اورانیوم غنی‌شده، زیرساخت‌های فنی، و نیروی انسانی متخصص در ایران - حتی در چارچوب نظارت آژانس- این زمان را به حدی کاهش می‌دهد که واکنش پیش‌دستانۀ اسرائیل را پیچیده و پرهزینه می‌سازد. در واقع، از دید رژیم صهیونیستی، بازدارندگی مؤثر هنگامی معنا دارد که ایران احساس کند فرصتی برای تکمیل چرخه نظامی نخواهد داشت. لذا، هر ظرفیتی در ایران ولو در ظاهر غیرنظامی باشد اما قابلیت بازیابی سریع به سطح تسلیحاتی داشته باشد، تهدیدی وجودی محسوب می‌شود. بر همین اساس، تحلیلگران امنیتی در تل‌آویو به صراحت هشدار داده‌اند که ادامه فعالیت‌های غنی‌سازی در ایران، ولو در سطوح پایین، شکاف استراتژیک موجود را تنگ‌تر می‌کند و ممکن است اسرائیل را به سمت گزینه‌های تهاجمی سوق دهد.

اهرم‌سازی برای مذاکرات فرابرجامی: از منظر آمریکا، توقف کامل غنی‌سازی ابزار فشار مؤثری برای چانه‌زنی در موضوعاتی مانند برنامه موشکی ایران یا نقش منطقه‌ای تهران به شمار می‌رود.

پاسخ به فشار داخلی در واشنگتن : توقف کامل غنی‌سازی، ابزاری راهبردی برای مهار نفوذ منطقه‌ای ایران است. آمریکا می‌کوشد با تبدیل برنامه هسته‌ای به نقطۀ فشار، امتیازاتی در حوزه‌های غیر هسته‌ای، همچون برنامه موشکی و سیاست منطقه‌ای ایران، کسب کند. تا زمانی که سانتریفیوژها نچرخند، هر گام به‌سوی احیای ظرفیت غنی‌سازی، به امتیاز متقابل نیاز خواهد داشت. این همان الگویی است که در مذاکرات وین ۲۰۱۳ آزموده شد و اکنون با شدت بیشتری دنبال می‌شود.

کنترل بازار انرژی: اگرچه آمریکا به‌خوبی واقف است که ایران به‌دنبال سلاح هسته‌ای نیست و این موضوع بارها از سوی مقامات ایرانی اعلام و توسط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز تأیید شده، اما واشنگتن همچنان بهانه‌هایی رابرای تداوم فشار حفظ می‌کند. یکی از مهم‌ترین این بهانه‌ها، موضوع غنی‌سازی است، چرا که هرگونه فعالیت در این حوزه، ولو در چارچوب صلح‌آمیز، بهانه‌ای حقوقی و تبلیغاتی برای اجتناب از رفع تحریم‌ها فراهم می‌سازد. در واقع، نگرانی اصلی آمریکا نه خطر فوری نظامی، بلکه بازگشت ایران به بازار انرژی و برهم خوردن توازن قیمت‌ها و منافع ژئوانرژیک در سطح جهانی است.

استراتژی مهار فناورانه: آمریکا در سیاست مهار فناورانه خود، سابقه‌ای طولانی دارد، پس از جنگ جهانی دوم، واشنگتن با هدف جلوگیری از بازنظامی‌سازی، دسترسی آلمان و ژاپن به فناوری‌های پیشرفته و دوکاربردی را محدود کرد. امروز نیز ایران، تنها کشور خارج از چتر امنیتی آمریکاست که توانسته به‌صورت بومی به دانش و زیرساخت‌های پیچیدۀ هسته‌ای دست یابد. از منظر واشنگتن، این دستاورد صرف‌نظر از اهداف نظامی یا غیرنظامی، باید مهار شود، چرا که می‌تواند الگوی فناورانۀ مستقل و کنترل‌ناپذیر در جهان چندقطبی آینده ایجاد کند و نظم فناوری مدنظر غرب را به چالش بکشد.