ترامپ در خاورمیانه چه میخواهد؟/ اگر او با ایران وارد جنگ شود...
یک نشریه تخصصی در امور بین الملل در تحلیلی نوشت: رویدادهای سال ۲۰۱۷ میان عربستان، آمریکا و ایران، به کشورهای خلیج فارس یادآوری کرد که آنها اولین هدف ایران در یک جنگ منطقهای خواهند بود و تا حد زیادی به حال خود رها خواهند شد.
به گزارش سایت طلا، یک نشریه تخصصی در امور بین الملل در تحلیلی نوشت: رویدادهای سال ۲۰۱۷ میان عربستان، آمریکا و ایران، به کشورهای خلیج فارس یادآوری کرد که آنها اولین هدف ایران در یک جنگ منطقهای خواهند بود و تا حد زیادی به حال خود رها خواهند شد. در حالی که به نظر میرسد اسرائیل مشتاق حمله ایالات متحده به ایران است، کشورهای خلیج فارس به عنوان یک گروه ضد جنگ در حال ظهور هستند.
مارک لینچ در وب سایت تحلیلی فارن افرز که به مقالات تخصصی در امور بین الملل میپردازد در تازهترین تحلیل خود با اشاره به سفر دونالد ترامپ به خاورمیانه با عنوان: «ترامپ در خاورمیانه چه میخواهد؟متحدان آمریکا در منطقه آرزو میکنند که بدانند» نوشت:
این هفته، دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، قرار است از سه شریک کلیدی آمریکا در خاورمیانه بازدید کند: قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی. هنوز مشخص نیست که او به چه چیزی امیدوار است. او ممکن است به دنبال تضمین معاملات تسلیحاتی و سرمایهگذاری در ایالات متحده باشد. او ممکن است امیدوار باشد که شخصاً از طریق سرمایهگذاریهای خلیج فارس در املاک ترامپ، صندوقهای سرمایهگذاری و ارزهای دیجیتال، خود را ثروتمند کند. اما بسیاری امیدوارند - و برخی دیگر نگرانند - که او جاهطلبیهای بزرگتری دارد. به طور خاص، به نظر میرسد که سفر او بیشتر در مورد ایران باشد، کشوری که دولت او در حال انجام مذاکراتی در رابطه با برنامه هستهای خود بوده است. با این حال، به دلیل ماهیت نامنظم دولت ترامپ و اختلاف داخلی بین مشاوران اصلی او، سفر او میتواند به راحتی زمینه را برای جنگ با ایران فراهم کند، همانطور که میتوانست زمینه را برای امضای توافق هستهای فراهم کند.
رهبران کشورهای عربی خلیج فارس به انتخاب مجدد ترامپ امیدوار بودند. آنها در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ عملکرد خوبی داشتند و علاقه کمی به جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، داشتند. (همین امر در مورد اکثر مردم عادی در کشورهایشان نیز صادق بود که بایدن را به خاطر فراهم کردن امکان نابودی غزه توسط اسرائیل سرزنش میکردند.) محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، که با نام اختصاری MBS نیز شناخته میشود، هرگز بایدن را به خاطر «منفور» خواندن عربستان سعودی به دلیل ترور جمال خاشقجی، روزنامهنگار، نخواهد بخشید. MBS در دوران بایدن روابط نزدیکی با ترامپ و نزدیکانش داشت و بایدن را با این چشمانداز که عربستان سعودی ممکن است روابط خود را با اسرائیل عادیسازی کند، نگران کرد، چیزی که قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، تنها هدف اصلی دولتی بود که در غیر این صورت از خاورمیانه جدا شده بود.
اما با گذشت ۱۰۰ روز از دولت دوم ترامپ، این رهبران گیج و نگران هستند. سیاستهای ترامپ در خاورمیانه شبیه به سیاستهای بایدن به نظر میرسد، که با توجه به اینکه دولت جدید چقدر رادیکال برای تغییر دولت فدرال و تغییر اتحادهای اصلی ایالات متحده اقدام کرده است، جای تعجب دارد. به عنوان مثال، سیاستهای ترامپ در قبال غزه و یمن جنگزده، اساساً نسخههای وحشیانهتر و کمتر محدودکنندهای از سیاستهایی است که بایدن دنبال کرده بود.
اما شاید این نباید چندان تعجبآور باشد. پس از جایگزینی ترامپ در سال ۲۰۲۱، بایدن عملاً تمام سیاستهای ترامپ در خاورمیانه را ادامه داد و بر تمدید توافقنامه ابراهیم ترامپ (مجموعهای از توافقنامههای عادیسازی روابط بین اسرائیل و تعدادی از کشورهای عربی) تمرکز کرد، در حالی که به توافق هستهای ایران که ترامپ از آن خارج شده بود، بازنگشت، از پیگیری صلح اسرائیل و فلسطین خودداری کرد و از اولویت دادن به حقوق بشر غافل شد.
جایی که دو رئیس جمهور با هم تفاوت دارند، سبک و قابل پیشبینی بودن آنهاست. بایدن و تیمش قابل اعتماد و آشنا بودند، در حالی که رهبران منطقه میدانند که ترامپ میتواند بدون هشدار، نظر خود را تغییر دهد. آنها نگرانند که تعرفههای ترامپ بتواند رکود جهانی را ایجاد کند که به فروش نفت و کشتیرانی که از دریای سرخ و کانال سوئز عبور میکند، آسیب برساند. آنها میترسند که قطع کمکهای خارجی توسط ترامپ، دریافتکنندگان آن، مانند اردن را بیثبات کند. اظهارات عجیب و غریب او در مورد غزه آنها را آشفته کرده است. و مهمتر از همه، آنها نمیدانند که آیا او راه را برای دیپلماسی واقعی با ایران هموار میکند یا فقط در مسیر جنگ، گزینههایی را علامت میزند.
در دستور کار
به نظر میرسد تصمیم برای بازدید از هر سه قدرت اصلی عرب خلیج فارس و نه فقط عربستان سعودی، برای جلوگیری از تفرقه طراحی شده است. در سال ۲۰۱۷، ترامپ از عربستان سعودی بازدید کرد و پس از بازگشت، پیامی در توییتر در حمایت از منزوی کردن قطر منتشر کرد - چراغ سبزی برای عربستان سعودی، به همراه بحرین، مصر و امارات متحده عربی، تا محاصره قطر را به عنوان مجازاتی برای حمایت از گروههای اسلامگرا آغاز کنند. این محاصره، شورای همکاری خلیج فارس را دچار اختلاف کرد و به جنگ نیابتی و رقابت سیاسی در سراسر منطقه دامن زد. این محاصره همچنین در تلاشهای دولت ترامپ برای اعمال فشار حداکثری بر ایران از طریق تحریمهای سختگیرانه اختلال ایجاد کرد، زیرا قطر را مجبور کرد برای تجارت و دسترسی به جهان به ایران وابستهتر شود. محاصره قطر به محض روی کار آمدن بایدن پایان یافت، زیرا رهبران منطقه به دنبال همسویی با اولویتهای رئیس جمهور جدید بودند، این بار به نفع کل منطقه.
آمادگی برای سفر ترامپ، اولین سفر خارجی دوره دوم ریاست جمهوری او، تا حد زیادی بر اقتصاد متمرکز بوده است. ترامپ امیدوار است با امضای قرارداد تسلیحاتی ۱۰۰ میلیارد دلاری با عربستان سعودی، سرمایهگذاریهای کشورهای خلیج فارس را در اقتصاد ایالات متحده تشویق کند. حداقل سعودیها مشتاقند که به عنوان شرکای اقتصادی دیده شوند. پس از انتخاب ترامپ، محمد بن سلمان سرمایهگذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری عربستان در ایالات متحده را مطرح کرد. در واقعیت، هرگونه تعهد سعودی بیشتر جنبه نمایشی خواهد داشت، زیرا این پادشاهی با قیمتهای پایین نفت و تقاضاهای اقتصادی داخلی دست و پنجه نرم میکند و به ندرت به چنین وعدههایی عمل میکند. ترامپ همچنین ممکن است منافع شخصی خود را در نظر داشته باشد. طبق گزارش نیویورک تایمز، کسبوکارهای خانوادگی ترامپ میلیونها دلار از معاملات با شرکتهای وابسته به دولتهای امارات، قطر و عربستان سعودی به دست آوردهاند.
ترامپ همچنین ممکن است از این سفر برای متقاعد کردن کشورهای حوزه خلیج فارس به پایین نگه داشتن قیمت نفت استفاده کند. در دوران بایدن، عربستان سعودی علاقهای به استفاده از سیاستهای نفتی خود برای کمک به ایالات متحده نشان نداد. در واقع، ریاض، به همراه سایر اعضای اوپک پلاس، با کاهش تولید، که قیمت بنزین را بالا نگه داشت و به ضرر سیاسی بایدن بود، کاخ سفید را خشمگین کردند و درآمد نفتی روسیه را در حالی که ایالات متحده به دلیل حمله به اوکراین، مسکو را تحریم میکرد، افزایش دادند. اما قیمت پایین نفت برای ریاض خطرناک است، زیرا برای حفظ بودجه و برنامههای توسعه بلندپروازانه خود به قیمتهای بالاتر از حد معینی نیاز دارد.
سفر ترامپ، سیاست منطقهای را نیز پوشش خواهد داد، اگرچه اهداف او در این زمینه بسیار کمتر مشخص است. دولتهای عربی مطمئن نیستند که آیا ایالات متحده از آنها خواهد خواست که برای جنگ یا صلح با ایران آماده شوند. چنین عدم قطعیتی غیرمعمول است. بخشی از مشکل این است که دولت، که با کمبود نیرو و ناکارآمدی مواجه است، با صداهای مختلف صحبت کرده است. این واقعیت که ترامپ مایکل والتز را در آستانه این سفر از سمت مشاور امنیت ملی خود برکنار کرد، نمادین است. والتز از نزدیک با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، در مورد برنامههای اقدام نظامی علیه ایران و پیشبرد رویکرد نظامی تهاجمی علیه حوثیها در یمن، هماهنگی میکرد. رهبران خلیج فارس با این سوال مواجه شدهاند که آیا تنزل رتبه والتز نشان دهنده تغییر در سیاست ایالات متحده است یا صرفاً نشانهای از هرج و مرج دولت.
البته مهمترین مسئله، ایران است. وقتی ترامپ در سال ۲۰۱۷ از عربستان سعودی بازدید کرد، رهبران سعودی و اماراتی مشتاق بودند که دیپلماسی دوران اوباما را کنار بگذارند و رویکردی تهاجمیتر نسبت به جمهوری اسلامی اتخاذ کنند. اما از آن زمان نگرش آنها تغییر کرده است. در سال ۲۰۱۹، به یک پالایشگاه نفت عربستان سعودی حمله شد و موقتاً عرضه نفت جهان را شش درصد کاهش دادند. دولت ترامپ با عدم واکنش به این حمله با نیروی نظامی ایالات متحده، رهبران خلیج فارس را که استراتژی امنیتی آنها مدتها بر تضمینهای آمریکا استوار بود، شوکه کرد. ایالات متحده همچنین با واکنش محدود به حمله حوثیها به ابوظبی در سال ۲۰۲۲، رهبران خلیج فارس را ناامید کرد. این حوادث به کشورهای خلیج فارس یادآوری کرد که آنها اولین هدف ایران در یک جنگ منطقهای خواهند بود و تا حد زیادی به حال خود رها خواهند شد. در حالی که به نظر میرسد اسرائیل مشتاق حمله ایالات متحده به ایران است، کشورهای خلیج فارس به عنوان یک گروه ضد جنگ در حال ظهور هستند.
در چند سال گذشته، ریاض با میانجیگری چین، به طور آرام با ایران وارد یک آشتی شده، دیپلماسی را از سر گرفته و سعی در جلوگیری از تشدید تنشهای منطقهای داشته است. رهبران خلیج فارس از شکستهای ایران به دست اسرائیل - به ویژه نابودی حزبالله، یک گروه شبهنظامی مورد حمایت ایران که به یک حزب سیاسی در لبنان تبدیل شده است - خوشحال هستند. اما آنها کمتر از اسرائیل تمایل دارند فکر کنند که با کشاندن جنگ به تهران، منافعشان تأمین میشود. اگر ترامپ وارد جنگ با ایران شود، کشورهای خلیج فارس برای همراهی خود غرامت خواهند خواست و احتمالاً خواستار تضمینهای استراتژیک جدی - مانند یک پیمان دفاعی رسمی، همانطور که توسط دولت بایدن به سعودیها پیشنهاد شد - فروش اسلحه و سایر پرداختهای جانبی در ازای حمایت علنی از رویکرد جدید آمریکا خواهند شد.
ترامپ، با وجود تمام لفاظیهای جنگطلبانه و تشدید تنشهای نظامیاش، همواره نسبت به ورود به یک جنگ بزرگ دیگر در خاورمیانه عمیقاً تردید داشته است. او اکثر تندروهای ضد ایران را از دولت اول خود کنار گذاشته و به یک نماینده با مأموریت مذاکره برای یک توافق هستهای جدید با تهران قدرت داده است. از آنجا که چنین توافقهایی نیاز به کار طاقتفرسا و صبر زیادی دارند، بعید است که دولت ترامپ بتواند چنین توافقی را به سرانجام برساند. برخی از مقامات دولت ترامپ از توقف کامل غنیسازی اورانیوم ایران حمایت کردهاند، موضعی که عملاً تضمین میکند مذاکرات به شکست منجر شود. اگر مذاکرات شکست بخورد، میتواند راه را برای درگیریای هموار کند که ترامپ ادعا میکند خواهان آن نیست. اما ترامپ تاکنون حتی با وجود مخالفتهای اسرائیل، به دیپلماسی پایبند بوده است. یک توافق جدید با ایران، گامی بلند در جهت ثبات منطقه و کاهش خطر جنگ خواهد بود.
فروش دشوار
ترامپ توافقنامههای ابراهیم را یکی از بزرگترین دستاوردهای دیپلماتیک دوره اول خود میداند. بدون شک او دوست دارد در طول سفر خود، پیوستن عربستان سعودی به این روند را اعلام کند - به ویژه برای اینکه ادعا کند به چیزی دست یافته است که بایدن نتوانست. اگر جنگ غزه نبود، محمد بن سلمان احتمالاً به عنوان هدیه ماه عسل برای ترامپ، عادیسازی روابط با اسرائیل را میپذیرفت.
اما تلفات سنگین روزانه حمله اسرائیل به غزه، عادیسازی را به امری دشوار تبدیل میکند. اگرچه رهبران عرب به فلسطینیها اهمیتی نمیدهند، اما مردم آنها اهمیت میدهند. دولتهای عربی که نگران احتمال دور جدیدی از قیامها هستند، از نزدیک حال و هوای سیاسی مردم خود را زیر نظر دارند. قتل عام در غزه تأثیر مخربی بر برداشت اعراب از اسرائیل و ایالات متحده داشته و بدون شک قیمت درخواستی محمد بن سلمان برای توافق را افزایش داده است. او احتمالاً برای امضای توافق عادیسازی با اسرائیل - اگر هنوز هم بخواهد - به ضمانت امنیتی رسمی ایالات متحده، فروش اسلحه و پیشرفت به سمت تشکیل یک کشور فلسطینی نیاز خواهد داشت. اما با توجه به اینکه ترامپ در تعهد ایالات متحده به متحدان و شرکای خود تردید ایجاد کرده است، ممکن است تضمینهای ایالات متحده کافی نباشد.
رهبران عرب نگران پایان بازی اسرائیل (و ترامپ) برای غزه و کرانه باختری هستند. در ماه فوریه، ترامپ پیشنهاد داد که بیش از دو میلیون فلسطینی ساکن غزه را «به طور موقت» اخراج کرده و آنها را در جای دیگری (احتمالاً مصر و اردن) اسکان دهد تا بتواند این سرزمین را به «ریویرای خاورمیانه» تبدیل کند. طرح او اکثر رهبران عرب را وحشتزده و ترسانده است، نه فقط به دلایل بشردوستانه، بلکه به این دلیل که هجوم گسترده غزهایها هر کشور عربی را که آنها را بپذیرد، بیثبات خواهد کرد. قطر نگران است که با تغییر تقصیر شکست مذاکرات بین اسرائیل و حماس توسط نتانیاهو، قطر به قربانی تبدیل شود. امارات متحده عربی نگران است که واشنگتن بودجه بازسازی غزه را به آن واگذار کند. و همه دولتهای عربی نگرانند که جنگ بیپایان، مردم خودشان را رادیکالیزه کند.
نتانیاهو تهدید کرده است که اگر تا ۱۵ مه - همزمان با سفر ترامپ به خلیج فارس - توافق آتشبس حاصل نشود، غزه و ساکنان آن را نابود خواهد کرد. با ملاقات با ترامپ در آستانه یک کمپین اسرائیلی، دولتهای عربی در معرض این خطر قرار میگیرند که مانند همدستان در نابودی غزه به نظر برسند. اما آنها همچنین امیدوارند بر رئیس جمهوری تأثیر بگذارند که اغلب به نظر میرسد تحت تأثیر آخرین کسی است که با او صحبت میکند.
رهبران عرب همچنین نگران گسترش تهاجمات اسرائیل به سوریه هستند. اسرائیل یک منطقه حائل بزرگ در جنوب غربی سوریه را تصرف کرده و از ماه دسامبر، زمانی که بشار اسد توسط اتحادی از گروههای شورشی برکنار شد، صدها مکان در این کشور را بمباران کرده است. اکثر کشورهای عربی، حتی آنهایی که به شدت به اسلامگرایان مشکوک هستند، به امید ایجاد ثبات در کشوری که در اثر ۱۳ سال جنگ داخلی ویران شده است، به حمایت از دولت جدید متمایل شدهاند. بسیاری از دولتهای عربی از رژیم جدید حمایت مالی کردهاند و احمد الشرع، رئیس جمهور جدید سوریه، در نشست آتی سران عرب شرکت خواهد کرد. رهبران عرب میخواهند بدانند که آیا واشنگتن سوریهای باثبات و متحد تحت رهبری جهادیهای سابق را ترجیح میدهد یا سوریهای خشونتآمیز و متفرق؟
طولانیتر و قویتر؟
احتمال زیادی وجود دارد که ترامپ در این سفر خود، به جز امضای چند قرارداد تسلیحاتی، دستاورد چندانی نداشته باشد. اما او باید هدف بزرگی داشته باشد. او باید از این فرصت استفاده کند و نیت آشکار خود را برای دستیابی به یک توافق هستهای و سیاسی با ایران بیان کند. چنین توافقی از عقبنشینیهای موقت تهران بهره میبرد و ایران را در چشمانداز جدیدی از نظم منطقهای قرار میدهد. چنین توافقی با کاهش خطر جنگ اسرائیل با ایران، عادیسازی روابط ایران با کشورهای خلیج فارس و مهار متحدان ایران در سراسر منطقه، از جمله حزبالله، حوثیها و شورشیان نوپای سوریه، با فضای منطقهای همخوانی خوبی خواهد داشت. اگر ترامپ به توافقی دست یابد که فراتر از برنامه هستهای ایران را پوشش دهد، میتواند ادعا کند که به توافقی بهتر از باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، دست یافته است.
اما خویشتنداری ترامپ در قبال ایران با حمایت کامل از کمپینهای نظامی اسرائیل همراه شده است. به نظر میرسد دولت او جاهطلبی اسرائیل برای بازسازی نظم منطقهای با نیروی نظامی را پذیرفته است. و اگر بهای اسرائیل برای پذیرش توافق هستهای با ایران (برخلاف حمله یکجانبه به تأسیسات هستهای جمهوری اسلامی) اجازه ایالات متحده برای تکمیل تخریب غزه و شاید الحاق کرانه باختری باشد، آنگاه اثرات ثباتبخش هرگونه توافقی با ایران کوتاهمدت خواهد بود. در عوض، یک توافق جدید با ایران باید در یک نظم منطقهای بازسازیشده ریشه داشته باشد که حداقل شامل یک آتشبس پایدار در غزه، ورود قابل توجه کمکهای بشردوستانه به این منطقه و مسیری محتمل به سوی یک کشور فلسطینی باشد.
با توجه به چهرهها، فرآیندهای سیاستگذاری و ترجیحات این دولت، تصور چنین چیزی دشوار است. به نظر میرسد ترامپ خواهان یک نظم منطقهای مبتنی بر زور و معاملهگری است تا مشروعیت یا مشارکت. او با تضعیف توانایی دولت فدرال در اجرای سیاست، بستن مرزهای آمریکا، کاهش کمکهای خارجی و تعطیلی نهادهای دیپلماسی عمومی، قدرت نرم آمریکا و حضور غیرنظامی ایالات متحده در منطقه را به شدت تضعیف کرده است. حمایت از خالی کردن غزه از سکنه توسط اسرائیل و الحاق آن به خاک اسرائیل، تنها افکار عمومی در خاورمیانه را به گونهای ملتهب میکند که توافق هستهای ایران نیز نمیتواند آن را آرام کند. اگر ترامپ واقعاً میخواهد چرخه بیپایان شکست سیاستهای ایالات متحده در خاورمیانه را بشکند، این سفر به کشورهای خلیج فارس زمان مناسبی برای شروع خواهد بود.