به گزارش سایت طلا،در پاییز سال ۱۴۰۴، تصمیم دولت مبنی بر اجرای سیاست «سهنرخی شدن قیمت بنزین» که تنها بنزین مصرفی بیش از ۱۶۰ لیتر را کمی گران کرد، یک تغییر آرام برای مدیریت مصرف و کاهش واردات بود و طبعا با واکنش اعتراضی محسوسی روبرو نشد؛ اما این تغییر کوچک اقتصادی، در قالب یک رویداد اجتماعی در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی فارسیزبان تصویر شد که خود تا حدی تفاوت فضای حقیقی و مجازی را هم نشان میدهد.
این گزارش با تحلیل کمی روند انتشار توئیتها و تحلیل کیفی مضامین موجود در آنها در شبکه اجتماعی ایکس(توئیتر)، به واکاوی ابعاد مختلف این واکنش و بازخوردها میپردازد. دادهها از بازه زمانی ۲۲ آبان تا ۲۲ آذر ۱۴۰۴(یک ماه منتهی به اجراییشدن سه نرخی بنزین) گردآوری شد؛ دورهای که از هشدارهای اولیه و شایعات شروع شد و با اعلام رسمی به اوج رسید و سپس به انتقاداتی منتهی شد. دادهها با سامانه پایشگر استخراج و توسط کارشناس طبقهبندی، تفکیک و تحلیل شدهاند.
روند انتشار توئیتها در فاصله زمانی یک ماهه تا اجرای طرح
تحلیل نمودار روند انتشار توئیتهای مربوط به سهنرخیشدن بنزین در آبان و آذر ۱۴۰۴ نشاندهنده یک الگوی قابلتأمل است. دادهها به وضوح دو قله اصلی و یک بازه زمانی پرتلاطم را نشان میدهند که به طور مستقیم با رخدادهای خبری و تصمیمهای دولتی همبستگی دارد.
اولین مرحله، دوره انتظار و شایعه (۲۲ تا ۲۸ آبان) است. در این هفته، حجم توئیتها روندی صعودی اما ملایم دارد؛ از حدود ۱۳۰۰ به نزدیک ۴۰۰۰ میرسد. این افزایش تدریجی نشاندهنده پخش اخبار و شایعات در فضای مجازی درباره احتمال تغییر قیمتهاست. جامعه در حال پردازش اطلاعات اولیه و ابراز نگرانی است. سپس، یک فرود نسبی در ۲۹ و ۳۰ آبان رخ میدهد که میتواند نشاندهنده رکود موقت اخبار یا انتظار برای اعلام رسمی باشد.
اوج یا قله اصلی واکنش در ۵ آذر (۱۶ هزار و ۶۱۲ توئیت) اتفاق افتاده است. این نقطه اوج که کمسابقه به نظر میرسد، منطبق بر روز «اعلام خبر رسمی سهنرخی شدن قیمت بنزین» است. این آمار چند واقعیت را نشان میدهد:
۱_ حجم زیاد مخاطب و حساسیت موضوع؛ این تصمیم آنقدر مهم بوده که دهها هزار نفر را به واکنش فوری واداشته است.
۲_ واکنش تا حدی انفجاری؛ چنین افزایش ناگهانی معمولاً بیانگر یک شوک و موج گسترده انتقاد است.
روز پیش از این قله (۴ آذر با ۱۰ هزار و ۸۶۳ توئیت) نیز یک اوج قابلتوجه است که شاید مربوط به نشت خبر یا اعلام اولیه در رسانهها بوده و بستر را برای انفجار واکنشها در روز بعد فراهم کرده است. سقوط سریع پس از قله (از ۶ تا ۹ آذر) نیز گویاست. پس از اوج هیجان و واکنش اولیه، حجم توئیتها به سرعت کاهش مییابد، اما توجه به این نکته ضروری است که حتی در روزهای پس از آن، حجم فعالیت (حدود ۲۰۰۰ تا ۴۰۰۰ توئیت در روز) به مراتب بالاتر از سطح پایه دوره پیش از اعلام (حدود ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰) باقی میماند. این یعنی موضوع در کانون توجه باقی مانده و به یک دغدغه ادامه دار تبدیل شده است.
نکته جالب دیگر، وجود قله ثانویه کوچکتر در ۱۸ آذر (۳ هزار و ۳۲۱ توئیت) است. این میتواند ناشی از اخبار بعدی مربوط به شیوه اجرا، واکنشهای رسمی، اظهارات مقامات، یا بروز مشکلات در پمپهای بنزین باشد که دوباره موضوع را داغ کرده است.
به طور خلاصه، این نمودار تنها یک الگوی آماری نیست؛ بلکه نقشهای از مواجهه مردم با یک تصمیم اقتصادی تاثیرگذار است. الگوی آن نشان میدهد تصمیمگیریهای موثر میتوانند باعث ایجاد موج اعتراضها در فضای مجازی شوند اما تأثیر آنها بلندمدت بوده و گاه موضوع را برای هفتهها در کانون گفتوگوی عمومی نگه میدارند. این روند، قدرت فضای مجازی در ثبت و تشدید واکنشهای اجتماعی را نشان میدهد.
کاربران ایکس(توئیتر) درباره سه نرخیشدن بنزین چه گفتند؟
تحلیل مضامین توئیتهای پر بازدید درباره بنزین در بازه زمانی ۲۲ آبان تا ۲۲ آذر ۱۴۰۴ نشاندهنده چند لایه عمیق از نگرانیها، انتقادها و تحلیلهای اجتماعی است.
در این تحلیل، ۷ مضمون اصلی از دل دادهها استخراج شده که هر یک روایتی متفاوت از رخداد پیش رو ارائه میدهند:
مضمون اول: انتقاد از سیاستهای قیمتگذاری و مدیریت سوخت
این دسته از توئیتها بازتابدهنده یک نارضایتی از شیوه مدیریت و قیمتگذاری سوخت در کشور است. کاربران به نوسانهای پیدرپی و عدم ثبات و شفافیت در تصمیمگیریها اشاره میکنند. مواردی مانند اعلام نرخ سوم بنزین و سپس کنسل کردن آن، یا حذف سهمیه بنزین برای خودروهای نو و حتی خودروهای کارکرده پس از تعویض پلاک، به عنوان نمونههایی از سیاستهای سلیقهای عنوان میشوند.
این ناپایداری، برنامهریزی مالی مردم را دشوار میکند و برخی آن را نشانه نبود یک منطق اقتصادی روشن و قابل دفاع میخوانند. به طور خاص، مواردی مانند محرومیت خودروهای نو به عنوان نقض عدالت و حتی خلاف قانون اساسی تفسیر میشود. (البته این نوع توئیتها، پیش از اعلام تخصیص سهمیه به خودروهای نو تولید داخل با قیمت زیر یک میلیارد تومان بوده است.)
مضمون دوم: تأثیر اقتصادی و اجتماعی افزایش قیمت بنزین
در این توئیتها، نگرانی اصلی فراتر از هزینه مستقیم بنزین است و به ترس از یک اثر دومینوی گسترده معطوف میشود. کاربران افزایش قیمت سوخت را شتابدهنده تورم در همه بخشهای اقتصاد میدانند؛ افزایشی که از طریق هزینه حملونقل، به قیمت همه کالاها و خدمات سرایت میکند.
این پدیده برای طبقات متوسط و ضعیف جامعه که درآمدشان با سرعت تورم رشد نمیکند، به معنای کاهش قدرت خرید و خطر سقوط به ورطه فقر مطلق تصویر شده است. مثالهای ملموس مانند برابری قیمت یک باک بنزین با یک وعده غذای رستوران، یا غیرممکن بودن خرید بنزین به قیمت آزاد برای یک کارگر با حقوق ماهانه کم، این موارد را نشان میدهد. البته کاربران در این توئیتهای انتقادی، اشارهای به اینکه سهمیههای قبلی همچنان برقرار است، نکرده اند و تحلیلها فقط معطوف به نرخ سوم بنزین بوده است.
مضمون سوم: تئوریهای توطئه و تحلیلهای سیاسی
وجود این دسته از توئیتها بیانگر بیاعتمادی عمیق گروهی از کاربران به روایت رسمی از دلایل افزایش قیمتهاست. برخی که توضیح اقتصادی شفاف و قانعکنندهای برای تصمیمی که به طور مستقیم بر جیب آنها تأثیر میگذارد نمیبینند، به سمت ساختن یا پذیرش روایتهای کلانتر و اغلب سیاسی میروند. در اینجا، افزایش قیمت بنزین به مسائل امنیت ملی و سیاست خارجی حکومت گره میخورد. برخی استدلال میکنند که درآمد حاصل، نه برای حل مشکلات داخلی، بلکه برای تأمین مالی پروژههای پرهزینه منطقهای استفاده میشود؛ در حالی که برای این ادعاها استنادی بیان نمیشود. طبعا کاربران اپوزیسیون هم به این نوع تحلیلها ضریب میدهند؛ در حالی که کل درآمد افزایش ۲۰۰۰ تومانی نرخ سوم، مبلغ قابل توجهی نیست.
مضمون چهارم: مسائل زیست محیطی و سلامت
این مضمون، موضوع بنزین را از نظر اقتصاد به عرصه سلامت عمومی گسترش میدهد و ابعاد هولناکی به آن میبخشد. ادعاهایی مانند مخلوط کردن بنزین با مواد سرطانزای خطرناک مانند بنزن، یا جایگزینی بخشی از آن با فرآوردههای پتروشیمی، نشان میدهد که مساله فقط گرانی نیست، بلکه کیفیت سوخت عرضهشده نیز به یک مساله تبدیل شده است.
این توئیتها مدعی یک فاجعه خاموش در حوزه بهداشت عمومی میشوند که در آن، مدیریت ناکارآمد یا تصمیمهای اشتباه، بیماریهای تنفسی و سرطان را افزایش میدهد. بیان آمارهای روزانه مرگومیر ناشی از آلودگی هوا، این ادعاها را پررنگتر میکند.
مضمون پنجم: نقد عملکرد دولت و نهادهای حکومتی
این توئیتها مستقیمترین شکل انتقاد را نشان میدهند و معطوف به عملکرد روزمره و پاسخگویی نهادها هستند. انتقاد از سخنگوی دولت که نمیتواند دلیل منطقی برای سیاست حذف سهمیه خودروهای نو ارائه دهد، بیانگر ضعف در اقناع افکار عمومی است. این دست انتقادها، شکاف اعتماد بین شهروندان و دستگاههای حاکمیتی را آشکار میسازد. برخی احساس میکنند حتی توضیح درستی هم برای تصمیمهایی که زندگیشان را تحت تأثیر قرار میدهد دریافت نمیکنند.
مضمون ششم: مقایسه با گذشته یا کشورهای دیگر
این توئیتها با ایجاد یک چارچوب مقایسهای، مساله کنونی را برجسته میکنند. یادآوری قیمتهای گذشته مانند بنزین ۸۰ تومانی، تنها یک حسرت نوستالژیک نیست بلکه ابزاری برای نشاندادن سرعت و شدت سقوط قدرت خرید و ارزش پول ملی است.
مقایسه با کشورهای همسایه مانند عراق یا حتی افغانستان تحت حکومت طالبان، گام دیگری در این انتقاد است. در این مقایسهها استدلال میشود که مشکل اصلی، کمبود منابع یا تحریمها به تنهایی نیست، بلکه شیوه مدیریت این منابع است. وقتی کشوری با چالشهای مشابه یا بیشتر، توانسته قدرت خرید بهتری برای شهروندانش ایجاد کند یا حداقل منطق اقتصادی سادهای را در قیمتگذاری رعایت کند، انتقاد متوجه کارآمدی و شایستگی نظام اقتصادی داخلی میشود.
مضمون هفتم: واکنشهای اجتماعی و روانشناختی مردم
این دسته از محتواها، به ثبت رفتارها و حالتهای روانی جامعه در مواجهه با بحران میپردازد. توصیف صفهای طولانی و اضطراب موجود در پمپ بنزینها، تصویری از یک جامعه در حالت «واکنش اضطراری» ارائه میدهد.
جالب توجه آنکه، بخشی از این توئیتها حاوی خودانتقادی است؛ برخی کاربران، هممیهنان خود را به دلیل شلوغکردن بیدلیل پمپها و تشدید آشفتگی مورد سرزنش قرار میدهند. این نشان میدهد که مساله اقتصادی میتواند به انسجام اجتماعی و عقلانیت جمعی نیز آسیب بزند و بیاعتمادی و سرخوردگی را حتی در میان خود مردم دامن بزند. این واکنشها فراتر از یک پاسخ اقتصادی، بازتاب یک وضعیت روانی جمعی شامل اضطراب و بیاعتمادی به آینده است.
جمعبندی
۱. تحلیل همزمان روند انتشار و محتوای توئیتها، الگویی چندبعدی از یک چالش اعتماد و ارتباط را آشکار میسازد. نمودار زمانی با ثبت یک اوج کمسابقه در روز اعلام رسمی سیاست (۵ آذر)، الگوی کلاسیک «شوک-واکنش» در فضای مجازی را به نمایش میگذارد. این نقطه اوج، نشاندهنده بسیج سریع و گسترده افکار عمومی در برابر تصمیمی است که به طور مستقیم بر معیشت تأثیر میگذارد. کاهش تدریجی حجم توئیتها در روزهای پس از آن، همراه با تثبیت سطح فعالیت در میزانی بهمراتب بالاتر از دوره پیش از اعلام، بیانگر آن است که موضوع از یک واکنش هیجانی گذر کرده و به یک نگرانی طولانیتر تبدیل شده است.
۲. لایههای معنایی این واکنش، فراتر از اعتراض به عدد و رقم قیمتهاست. مضامین استخراجشده نشان میدهد افزایش قیمت بنزین به یک «نماد کلیدی» بدل شده است که جامعه از طریق آن، مجموعهای از ناکامیهای ساختاری را بازنمایی و نقد میکند. این ناکامیها طیفی گسترده را از ناکارآمدی مدیریتی تا نگرانیهای زیست محیطی دربرمیگیرد.
۳. در مجموع، دامنه تأثیر تصمیم سهنرخی شدن بنزین در بافت کنونی اقتصاد ایران و در فضای کماعتمادی، بسیار فراتر از حوزه اقتصاد بود و همچون محرکی امواجی سیاسی، اجتماعی و بهداشتی_روانشناختی را در فضای مجازی ایجاد کرد.
۴. با توجه به آرامش نسبی جامعه در فضای واقعی کوچه و خیابان، مجموعه موارد این پژوهش، نوعی شکاف بین فضای حقیقی و مجازی را نشان میدهد و در عین حال روشن میکند که زمینههای اعتراض و نقد در جامعه همچنان ادامه دارد؛ هرچند ممکن است برخی از این نقدها بزرگنمایی شود و البته در مواردی میتواند تاثیراتی بر فضای واقعی نیز بگذارد.
یافتههای این گزارش بر این امر تأکید دارد که در جامعه امروز ایران، سیاستهای معیشتی فقط در چارچوب متون رسمی و رسانههای سنتی تحلیل نمیشوند، بلکه در فرآیندی پویا و گاه تهییجکننده در کورههای گفتمانی شبکههای اجتماعی بازتولید و تشدید میشوند.